loading...

رها، آزاد، من!

فکر کردن درد دارد، حماقت نه.

بازدید : 683
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 6:09

تصمیم دارم قبل از اینکه خودم و شمارا با contemplateهایم راهی تیمارستان کنم و از من یک موجود غرغروی تنبل باقی بماند، مدتی سکوت کنم؛ چراکه دوست دارم باآرامش از چیزهایی که اتفاق افتاده حرف بزنم نه آنچه قراراست اتفاق بیفتد.

دانلود نمونه سوالات کاردانی به کارشناسی بهداشت عمومی
بازدید : 468
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 6:09

آن وقت‌ها که در بلاگ اسکای می‌نوشتم، طور دیگری فکر میکردم، دنیارا طور دیگری می‌دیدم، انسان دیگری بودم، ولی در خمیرمایه همینی بودم که الان هستم، همینقدر طالب نوشتن و همینقدر طالب آرامش و هیجان توامان. آن وقت‌ها که در بلاگ اسکای می‌نوشتم شب‌های تابستان مهمی‌رو با آلبوم phobia‌ی breaking benjamin، با civil twilight، آلبوم young as the morning old as the sea‌ی passenger, آلبوم ناگفته‌های ناظری‌ها و روی پشت بام نشینی‌های زیادی را با Einaudi و کتاب خواندن زیر روشنایی ماه گذرانده بودم، آن وقت‌ها که در بلاگ اسکای می‌نوشتم مدرسه می‌رفتم! و مثل همیشه، احساس میکردم شاید واقعا تنها همدمم ماه است. آن وقت‌ها هم همینقدر حیرت زده بودم، فکر می‌کردم و فکر می‌کردم و کمتر به نتیجه می‌رسیدم، مثل الان.

مائده ی عاقبت اندیش!
بازدید : 424
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 23:22

صبحی زودتر بیدارشدم، شبش خوب خوابیده بودم و سرحال بودم، کمی‌که فیزیک خوندم دیدم نمیتونم تمرکز کنم و نیاز دارم کمی‌راه برم، اومدم خودکار صورتی و دفترچه جدید خریدم، آدمهارو می‌دیدم و ازاینکه لااقل دراون لحظه شاد هستن، غرق لذت شدم. به لاک‌های پشت ویترین نگاه کردم و این همه زیبایی رو بلعیدم، بنظرم رسید شهر بوی خوبی میده، یه چیزی مثل بوی تمیزی.

وقتی میومدم بیرون دوست داشتم خوب بپوشم و زیبا بنظر بیام، آرایش کردم و بنظرم اومد بدک نشدم، اومدم کافه و سیروان خسروی پلی شده، محتواش برام جالب نیست، شاید اگر آدم دلباخته‌‌‌ای بودم، و یا درانتظار محبوبی بودم حس عمیق تری داشت برام...دارم مینویسم و منتظرم چیزی که میخوام بخورم آماده شه و نمیدونم چرا اینقدر باجزئیات اینهارو می‌نویسم.

میدونی من فیزیک رو دوست دارم، زیست رو خیلی دوست دارم(شادمهر پلی شد!)، ادبیات برام دیوونه کننده ست ولی گاهی فکرمیکنم "یعنی بعدش چی میشه؟" بعد مائده‌‌‌ای که در درونم از همه‌ی مائده‌ها بیشتر دوسش دارم بهم میگه "گوربابای بعدش!ما انگیزه داریم و تلاش می‌کنیم، مشکلت چیه؟"

(یه موزیک شاد زیبا پلی شد! آه، همش داره از اندام طرف تعریف میکنه:/)

آره، خلاصه دوست دارم بیشتر بخونم و تنها چیزی که راضی م میکنه فقط همینه. من نمیخوام کم سواد باشم و همین بسه دیگه،‌ها؟

اخبار ویژه روزنامه ها( روزنامه دولت خجالت نمی‌کشد .../خطای دولت، سفره مردم را کوچک‌تر.../برجام 2 از نگاه اندیشکده انگلیسی...) ۱۳۹۸/۱۲/۱۰
بازدید : 506
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 5:58

<<نه به گذشته می‌بایست فکرکنم و نه به آینده. گذشته شبیه کتابی بود تلخ و شیرین که حتی خواندن یک سطرش شهامتم را از بین می‌برد و قدرتم را زایل می‌کرد. آینده کتاب نانوشته‌ی کاملا سفیدی بود...شبیه دنیا پس از طوفان نوح.>>

ما بی عشق، ما بی شور، ما بی امید، ما بی میل به استقامت و قدرت ورزیدن، ما بی لبخند، ما بی تحمل و تاب آوری، ما بی نبوغ، ما بی اشتیاق، ما بی دلیلی برای تلاش کردن، آنچنان زنده نیستیم.

۱۶راهکار برای مقابله با کرونا در موزه‌ها
بازدید : 514
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 20:03

میدونی درواقع یه حقیقتی وجود داره که وجدان من رو آزار میده و اون اینه که من تو این سه سال کمتر موقعی بوده که زیست رو فقط و فقط برای زیست بودنش دوست داشته باشم، یعنی همیشه اینطوری بوده که "زیست رو فلان جور بخونم که تو کنکور فلان درصد بزنم" یا "از فلان منبع فلان قدر تست بزنم که درصدمو به فلان برسونم"، و خب این اصلا جالب نیست. یا لااقل تایپ من نیست. این به تو اون لذت وصف ناشدنی آمیختن با مفاهیم و اون دیدکلی زیبا راجع به ماهیت چیزی که داری میخونی رو نمیده و راستش، من کلا دنبال همچین لذت‌هایی م. بعضی وقتا فکرمیکنم این لذت گرایی م خیلی اپیکوریه ولی درواقع نه! من فقط تا جایی که لازم باشه مکتب فیلسوف‌هارو دنبال میکنم و شاید بشه گفت یک لذت گرای محطاطم!

ولی درکل امیدوارم دانشگاه بهم اون دید خوب و جامع رو بده جای اینکه درگیر جزئیاتی کنه که اغلب بی فایده ست. درابعاد بزرگ تر این سوال‌های وسواس گونه‌‌‌ای که طراح‌های کنکور درمیارن، اغلب بی اهمیتن. یعنی فکرمیکنم چیزی که درواقع انتظار دارم دانشگاه بهم بده همین نشون دادن مسیر و بقیش هم که، من اصولا ساخته شدم برای تنهایی ادامه دادن مسیرهام.

دیگه اینکه واقعا فکر نمیکردم بتونم هندسه رو دوست داشته باشم! یعنی همیشه میخوندمش ولی کلا یه تفکر رایجی وجود داره که هندسه آسون نیست، و حتی بین تجربی‌ها پررنگ تر هم هست این تفکر. ولی بنظرم میتونه بی نهایت دوست داشتنی باشه. فاطمه میگه:"هندسه فیلد هیجان زده‌هاست، برخلاف جبر که نوعی مراقبه ست." و میدونی، کلا وقتی فاطمه درباره ریاضی حرف میزنه، من تموم رگ و پی م پر از این حس میشه که چقدر ریاضیات زیباست.

همین دیگه، امیدوارم تا شب دوازده ساعت بخونم چون به بهار قول دادم که بخونم.

پست شماره خیلی ام!
بازدید : 478
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 12:01

<<...اما من هنوز حیات داشتم، با همه اقتضائات و دردها و مسئولیت‌هایش. می‌بایست بار زندگی را بکشم، نیاز تن را برطرف کنم، رنج و مرارت را تحمل کنم، و به وظیفه و مسئولیت عمل کنم. پس راه افتادم.>>

روند بازار بورس تهران دوشنبه مورخ 5 اسفند 1398
بازدید : 439
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 10:40

<<...دنیای واقعی وسیع تر است، و گستره‌ی پرتنوع بیمها و امیدها، احساسات وهیجان‌ها، در انتظار افراد با شهامتی ست که در پهنه‌ی آن می‌روند و در میان خطرات آن، در جست و جوی شناخت واقعی حیات هستند.>>

بهترین روش برای دیر ارضا شدن کپسول گیاهی برای تاخیر در آمدن آب منی

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 37
  • بازدید کننده امروز : 30
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 129
  • بازدید ماه : 840
  • بازدید سال : 8408
  • بازدید کلی : 22294
  • کدهای اختصاصی