loading...

رها، آزاد، من!

فکر کردن درد دارد، حماقت نه.

بازدید : 733
يکشنبه 20 ارديبهشت 1399 زمان : 7:22

میدونی، زندگی اغلب اینجوریه که باید سعی کنی از برهه‌‌‌ای که تموم شده بگذری. فلش بک زدن اشکالی نداره، مرور بعضی چیزا ایرادی نداره، فقط کافیه که بدونی تموم شده، اون روزها و آدمها هم تموم شده ن.

بیا ببینیم روزای پیش رو چیا تو چنته داره، هوم؟

دریافت

طرز تهیه ژله رولی
بازدید : 490
يکشنبه 20 ارديبهشت 1399 زمان : 7:22

از آخرین بار که نون رو دیدم مدت‌ها میگذره، و همچین از آخرین باری که صحبتی کرده باشیم که ارزش فکر کردن بیشتر داشته باشه. من به شخصه گند psychology today رو درآوردم و وقتی رفتارها و افکار خودم رو بررسی میکنم و علتش رو می‌فهمم، احساس لذت عمیقی بهم دست میده.

درهمین بین به یه سوال از خودم رسیدم: what is your values?

و باعث شد دوباره یه نگاه کلی به چیزایی که برام ارزشمند تلقی میشه بندازم. تابستون که با نون تایم‌های آزادمون رو پیاده‌روی می‌کردیم، بارها چیزهایی که من اونهارو 'ارزش' می‌دونستم به چالش کشیده می‌شد. چیزهایی مثل صداقت و روراست بودن، از خود گذشتن، آسیب نرسوندن به خود، دوستی و چیزهایی از این دست. اینکه چه کسی معیار تعیین میکنه که چه چیزی خوب و چه چیزی بده. و یا اصلا چه چیز واقعا خوبه و چه چیزی بده. همه اینها یک‌هاله از پرسش‌های بی پاسخ در ذهن من بود(و همچنان حدودا ۳۰درصد بی پاسخه). بحث با نون هم نتیجه‌ای نداشت، چون به گارد گرفتن ختم می‌شد و خب اینطور بحث کردن به‌درد نمیخوره، اما مهم تر از اون خود سوال ایجاد شدنه‌ست.

ما بحث می‌کردیم که چرا نباید شراب نوشید؟ یا سیگار کشید؟ یا روابط کنترل نشده‌ی بدون هیچ تعهدی داشت؟ جامعه میگه نباید اینجور بود، اما واقعا چرا؟ وفادار بودن ارزشه، اما کی تعیین میکنه؟ ادیکشن که به کسی جز خودت آسیب نمیزنه، پس چرا بده‌؟ دونستن موضع من و نون اهمیتی نداره و خب من جز آدم‌های نسبتا محتاط دسته‌بندی میشم.

مذهب و چیزهایی که درجامعه هنجار هستن، دقیقا آدم رو قانع نمی‌کنن و یا لااقل من رو قانع نمی‌کردن. انگار باید خودت قطعات پازل رو کنارهم بچینی و به یک نتیجه‌گیری نسبتا کلی برسی. چیزی که عمیقا فکرکنی درسته. و خب زندگی اونقدر به آدم فرصت نمیده که بخواد راه‌های مختلف زیستن رو امتحان کنه. درنهایت باید یک راه رو انتخاب کرد و این کمی‌غم‌انگیزه ولی خب واقعیته.

درواقع فکر میکنم اون به چالش کشیدنه و معلق بودنه و ندونستن تکلیف خودت با خودت، به ایجاد یک دایره‌ی امن از چیزهایی که واقعا فکر میکنی درسته و خودت به این نتیجه رسیدی که درسته، می‌ارزه.

هرچند فکرنمی‌کنم بشه با قطعیت گفت این دایره تاابد امن میمونه ولی وجودش لازمه‌ی این برهه جوونی تا بزرگسالیه. مخصوصا وقتی نه به مذهب خاصی پایبند باشی و نه هنجارهای جامعه رو دارای صلاحیت بدونی. پس باید خودت دست به کار بشی.

الان سوالی که پیش میاد اینه که اصلا چرا باید چارچوب تعیین کرد و دایره‌ی امن ساخت؟

جوابش رو میدونم ولی افکارم اونقدری مرتب نیست که بتونم توضیحش بدم. اگه به جمع‌بندی چفت و بست‌دار بهتری رسیدم، می‌نویسم.

پ.ن: چیزی که برای خودم جالبه، احساس نیازیه که این روزا نسبت به اعتقاد عمیق داشتن به چیزی دارم! باور عمیق قلبی به یک دین و یا یک موجودی که قدرتی فراتر داره. بدون نیاز به دلیل و برهان عقلانی و علمی.

اگر دیدید به بودا گروییدم تعجب نکنید. :دی

صرفا میتونی شونه بالا بندازی و نوشیدنی نان-الکلیکت رو بخوری.
بازدید : 654
پنجشنبه 17 ارديبهشت 1399 زمان : 5:22

<<هایدگر معتقد بود در دنیا دو وجه اساسی برای هستی وجود دارد:

۱.مرتبه‌ی فراموشی هستی و ۲.مرتبه‌ی اندیشیدن به هستی.

وقتی فرد در مرتبه‌ی فراموشی هستی است، در دنیای اشیا می‌زید و خود را در سرگرمی‌های روزمره‌ی زندگی غرقه می‌کند: فرد به پایین کشیده می‌شود تا هم‌مرتبه‌ی "وراجی‌های بی‌ارزش" شود و در آنها مستغرق. فرد خود را تسلیم دنیای روزمره و دلواپسی برای شیوه‌ی وجود چیزها می‌کند.

در مرتبه‌ی دیگر، یعنی مرتبه‌ی اندیشیدن به هستی، شگفتی فرد تنها در شیوه‌ی وجود چیزها خلاصه نمی‌شود، بلکه وجود چیزها کافی‌ست تا اورا به تحسین و تعجب وادارد. زیستن در این مرتبه به معنای آگاهی دائمی‌از هستی‌ست. دراین مرتبه که اغلب "مرتبه‌ی هستی‌شناختی" نامیده می‌شود، فرد در اندیشه‌ی هستی باقی می‌ماند، نه تنها در اندیشه‌ی آسیب پذیری و شکنندگی هستی، بلکه در اندیشه‌ی مسئولیتش درقبال وجود خویش. از آنجا که فقط در مرتبه‌ی هستی‌شناختی ست که فرد با خودآفرینندگی خویش درتماس است، تنها در همین جاست که نیروی تغییر خویش را به چنگ می‌آورد.>>

زندگی، مرگ و اضطراب_روان درمانی اگزیستانسیال-اروین د یالوم.

دانلود اهنگ گنجشک بریده از محسن چاووشی
بازدید : 404
پنجشنبه 17 ارديبهشت 1399 زمان : 5:22

-Is it alright if I still visit you later?

+It is a long way and not easy.

-Anything that's worth having is some trouble.

+That way, past all fences

Go away from the ocean to the dead tree

Find the thin water that moves,

Travel upstream until all around you is green trees.

Walk with the water the way the sun goes down,

Until the land grows flat and open

our home is there.

-It sounds like poetic paradise

درباب بردوش کشیدن بار اندیشه
برچسب ها
بازدید : 394
دوشنبه 14 ارديبهشت 1399 زمان : 3:23

-Is it alright if I still visit you later?

+It is a long way and not easy.

-Anything that's worth having is some trouble.

+That way, past all fences

Go away from the ocean to the dead tree

Find the thin water that moves,

Travel upstream until all around you is green trees.

Walk with the water the way the sun goes down,

Until the land grows flat and open

our home is there.

-It sounds like poetic paradise

لیست پزشکان کرج در سایت های سرشناس
برچسب ها
بازدید : 1034
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 0:23

بهم گفت که اگه اومدم تهران دوست دارن که با اونا زندگی کنم! و من فکر کردم که صرفا تعارفه ولی تاکید کرد که تعارف نیست و واقعا دوست دارن برم پیششون :)))))))))))

و در توصیف میزان خفن بودن این پیشنهاد باید بگم که یه اتاق دارن که کلا کتاب چیده‌ست توش از کف تا به سقف! و تفریح روتین، کوه رفتن جمعه‌هاست که چندساله وقفه‌‌‌ای توش ایجاد نشده! و تا بهشتی یک خیابون فاصله ست و میشه پیاده رفت!

اصولا آدم عاقل الان به جای بندری زدن میره خودش رو با تست خفه میکنه!

شهر هاشور - قلبت
بازدید : 789
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 0:23

میدونی، از یک ساعت پیش که با مریم حرف زدم احساس میکردم خیلی خیلی غمگینم. یعنی خب تمام مدت درمورد کنکور و تاریخش و حذفیات و همه این‌ها صحبت کردیم و من یک لحظه احساس کردم که واقعا دیگه نمیخوام راجع به این مسئله فکر کنم. دلم میخواست درباره هرچیز غیر درس حرف بزنم. و اینطوری بودم که "خب حالا یه کاریش می‌کنیم دیگه! بیخیال!".

این مدت خیلی راجع به ماهیت رنج و غم فکر کردم. فهمیدم که چجوری میشه ازش فرار کرد و چجوری میشه روبه روش ایستاد. هزینه فرار کردن چیه و پاداش روبه رو شدن چی. من اون دید مذهبی فرانکل رو به معنای رنج ندارم ولی به طورکلی برام ارزشمنده حتی یک وقت‌هایی ممکنه که فکر کنم مقدسه.

خیلی وقت‌ها این رو حس میکنم که پاداش تحمل کردن، سبکیه. نمیدونم اینا به لحاظ علمی‌چقدر پذیرفته شده ست و یا اصلا همچین چیزی وجود داره یا ساخته و پرداخته ذهن منه. اما حس میکنم که پشت هر فشار عظیمی، یک رهایی دلپذیر پنهون شده. که تو نمی‌بینیش و فقط دلت میخواد فرار کنی. فرار کردن هم چیزعجیبی نیست، مثلا پناه بردن به کانال تلگرام و یا تا نصف شب ویس فرستادن برای انیس، یه جور فرار کردنه. درواقع پناه بردن به دوپامین‌های موقت، یک فرار موقته.

اما روبه رو شدن، واکاوی کردن اون رنجه ست از زوایای مختلف. من تو این وبلاگ خیلی اینکارو کردم. و برای همین از اینکه دوستام اینجارو بخونن فراری بودم، چون وقتی داری لایه‌های درونت رو یکی یکی کنار میزنی(اون هم در ملا عام!)، اصلا معلوم نیست به چیز زیبایی برخورد کنی. اما، بهرحال یه جور شجاعت به خرج دادنه، پس شاید ارزشمند باشه.

وقتی اسم قبلی وبلاگ رو میذاشتم رها، آزاد، من! منظورم از رهابودن یک همچین حس سبکی بعداز رنج بود. مثل اون اوقاتی که دستات رو باز میکنی، سرت رو بالا میگیری و میچرخی، سرت گیج میره، میفتی رو چمن‌ها و آسمون رو نگاه میکنی، تو همچین لحظه ای کاملا حس میکنم خالی و سبکم. واقعا سبک و واقعا رها.

دارم فکر میکنم درپایان چی میتونم به این جملات اضافه کنم، چیزی یادم نمیاد، پس تا همین جا کافیه.

*دریافت

بعد تصورشو کن! هر شب می‌تونیم باهم نجوم یا زیست بخونیم!!
بازدید : 885
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 21:23

آم، سلام!

واقعا نمی‌دونم تا آخر این پست دقیقا قراره چی بنویسم، صرفا دوست دارم این روزها ثبت شن. درواقع دوست دارم هر روز گزیده‌ای از روزم رو اینجا بذارم ولی خب زیاد فرصت نمیشه.

خب، این روزها مجموعه‌‌‌ای هستم از آرامش و بی خیالی و اضطراب و تلاطم. الان که دارم این نوشته رو می‌نویسم وزنه اضطراب و تلاطم سنگین‌تره. یک وقت‌ها باورم به خودم خیلی قویه و یک وقت‌ها اعتمادم کم میشه و الان دومی‌قوی تره. چندوقت پیش شایا تو پستش نوشته بود که ماها معمولا وقتی یاد نوشتن می‌افتیم که غمگینیم، یه چیزی درونمون سنگینی میکنه و یا همچین چیزی. کمتر پیش میاد وقتی که خوشحالیم و خوب درس میخونیم و اوضاع بر وفق مرادمونه بیایم و این‌هارو کلمه کنیم.

اردی‌بهشت قشنگه، هفته جدید شروع شده و مارو به تلاش بیشتر فرا می‌خونه. دلم آب‌هویج میخواد و امیدوارم زودتر روزی بیاد که شاد و سرخوش باهم آب‌هویج سر بکشیم.

خیلی طالب سکوت شده‌م این روزها، عاشق اون وقت‌هایی هستم که مامان و بابا میخوابن و خونه درسکوت و تاریکی فرو میره و من با صدای رعد و برق و یا سقوط ملایم دونه‌های بارون روی شیشه‌ی اتاقم تست می‌زنم. آخ، خیلی وسوسه میشم که شب رو یکم بیشتر بیدار بمونم ولی خب میدونم که زیاد عاقبت نداره.

می‌دونی، بعضی اتفاق‌ها ممکنه یه‌سری چیزهارو ازت بگیره و تو هربار با مرور ازدست‌رفته‌ها مچاله شی ولی کاملا دو روی سکه‌ست و چیزهایی رو درعوض بهت میده. همه‌ی ازدست رفته‌های من، در ازای 'هنر درحال زندگی‌کردن'. زیاد عادلانه نیست.

از پرستش ترامپ تا خوردن ادارار گاو برای رهایی از کرونا
بازدید : 796
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 21:23

آخ. عزیزم، سلام.

از آخرین باری که برات نوشتم مدت‌ها می‌گذره. اصلا یادم نمیاد آخرین بار کی بود که خوب بهت گوش دادم. که شنیدمت. دیشب شب سختی بود، مهم نیست چرا، مهم اینه که الان من روی صندلی چرخدار روبه‌روی پنجره اتاق، روبه‌روی درخت انار و شمعدونی‌های مامان نشستم و خورشید با دست‌های گوشتالو و گرمش صورتم رو نوازش میده. و آسمون رو می‌بینم که یک‌پارچه حریر آبی رنگ روی خودش انداخته، چشم‌های خمارش رو بهِم میدوزه و با لبخند نفسش رو بیرون میده، نسیم می‌وزه و همه‌جا خنک میشه. می‌بینی عزیزم؟ که شب بود و صبح شد؟ که بغض رفت و لبخند جاش رو گرفت؟ دیدی که اناق رو بوی قهوه گرفته، و سکوتی که نوای گنجشک‌ها اون رو می‌شکنه و نسیمی‌که خبر از اردی‌بهشت میده؟

دیدی که حافظ برات خوند:

ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم/ شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود

حافظ، حتی اگه به هزاران نفر دیگه هم بگی:

"...این فکرهارا رها کن و نگران نباش. به امید خدا هم خوشبخت می‌شوی و هم به مرادت می‌رسی." من دوست‌دارم باور کنم که واقعی‌ترینش رو به من گفتی.

که "گذار بر ظلمات است، خضر راهی کو؟"...خضر راه من میشی؟

24: از اردی‌بهشت بگو
بازدید : 431
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 21:23

نشد که ماه بتابه رو ما،

بریم بیرون از زیر این سایه‌ها،

نشد بره از رو سرمون این ابر سیاه،

...

منم توی ابرا دنبالت می‌گردم،

تا شاید یه‌روز، با بارون بیای واسم.

...

من قول می‌دهم بهت، یه‌جا شاید بهشت...

پ.ن: بچه‌ها ببخشینم به‌خاطر کامنت‌ها. زیاد خوب نیستم که بتونم جواب بدم. ببخشید.

23: گفتا قبول کن سخن و هرچه بادا باد

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 200
  • بازدید سال : 200
  • بازدید کلی : 22923
  • کدهای اختصاصی